چندین بار نوشتمو پاک کردم میخواستم گله کنم میخواستم از این روزایی که هر دقیقش صد سال میگذره بگم ولی دیدم عه دختر چه فایده خودش همه رو دیده چیو میخوای بنویسی:) این روزا از مامانو بابا خجالت میکشم چقدر پیر شدن! چقدر شکسته شدن دوست دارم بشینمو نگاهشون کنمو نگاهشون کنمو نگاه کنم:) اوضاع زندگی اصلا خوب نیست هیچ تعریفی نداره برای هزارمین بار به خاطر شهریه مدرسه و اینکه چقدر تلاش میکنن قبل دوشنبه جورش کنن جلوشون خرد شدم خدایا میشه کمکم کنی؟میدونم خیلی ازت دورم (:me...
ما را در سایت (:me دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : rahaazad18 بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 13:54